- گام شمردن
- قدم برداشتن، گام زدن، از روی حساب و به احتیاط قدم برداشتن
معنی گام شمردن - جستجوی لغت در جدول جو
- گام شمردن
- از روی حساب گام زدن با حتیاط قدم برداشتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
از روی حساب گام زدن با حتیاط قدم برداشتن
پاک دانستن استنظاف
بهیچ شمردن
عزیز شمردن، محترم دانستن
راه پیمودن، طی طریق کردن
سپردن راه طی طریق کردن: چو راهی بباید سپردن بگام بود راندن تعبیه بی نظام. (عنصری)
عزیز شمردن معزز داشتن
احمق پنداشتن کودن دانستن
بایا شمردن واجب دانستن: اسعاف ملتمس او لازم شمردم
واجب دانستن
دوباره شمردن باز شمردن، شمردن چیزی را